دوشنبه 31 اردیبهشت 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما
فصل دوم برنامه محفل ماه مبارک رمضان 1403
« تمام کلیپ برنامه محفل 1403

نقلی از امام علي ( ع ) درباره سگ ها

از امام علي ( ع ) در روضه الجنان نقل شده است:

 

در اين حيوان ( سگ ) ده خصلت است که مومن به داشتن آن سزاوار است .

 

نخست آنکه سگ را در ميان مردم قدري نيست و اين همان حال مسکينان و بيچارگان است.

دوم آنکه مالي از آن او نيست و اين همان صفت مجردان است.

سوم آنکه او را خانه و لانه اي معين نيست و هرجا که رود رفته است و اين علامت متوکلان است.

چهارم آنکه اغلب اوقات گرسنه است و اين عادت صالحان است.

پنجم آنکه اگر او صد تازيانه ار دست صاحب خود خود در خانه او را رها نمي کند و اين صفت مريدان است.

ششم آنکه شب هنگام بجز اندکي نمي آرامد و اين حالت محبان و دوست داران است.

هفتم آنکه رانده مي شود و ستم مي کشد ليکن چون بخوانددش بدون دلگيري باز مي گردد و اين نشان فروتنان است.

هشتم آنکه به هر خوراک که صاحبش به او راضي است و اين حال قانعان است.

نهم آنکه بيشتر اوقات لب فروبسته و خاموش است و اين علامت خايفان است.

دهم آنکه چون بميرد ميراثي به جاي نمي گذارد و اين حالت زاهدان است.

 

وب: www.ahvazpet.ir

 http://jadoykalamat.ir

چشمهای تو را می شناسم

چشمهای تو را می شناسم

چشمهای تو را می شناسم ....

نه از نزدیک ...

بلکه از ارتفاعی که همیشه تو در راه کفش هایم سبز می کرد ...

ارتفاعی به اندازه سقوط یک اسکناس


به خیرگی تو در زل زدنم میان نداشتنهایت ...

به تو که کوتاه قد ترین قلمداد می شوی

از بس که همه را از پایین نگاه می کنی ...

به کیف مدرسه ام ...

که کیفش را تلو تلو می خوری ... مدرسه اش را که هیچ

به تو که در اوج کودکی

کارتن ها را ندیده می خوابی ...در وسط خیابان ها

و آدم به آدم زمزمه می کنی ...

هی لعنتی ؟

فقر مرا وزن میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


"هومن شریفی"

با رویای سقفی برای همه

سقفی برای همه

 

با رویای سقفی برای همه به باغهای کودکی ام سر می خورم.
به کوچه باغ و دیوار گلی که با همه ی کوتاهی مرا از آن همه لبخند جدا کرده.
سالهای گرم برفی زود آب شد.
پدربزرگ از خاطرات کودکی می گفت و ما حسرت می خوردیم.
ما از آن سالهای شیرین می گوییم و کودکانمان حسرت می خورند.
وقتی بچه بودم مادرم بوی بهار نارنج می داد و چقدر چشمهایش زیبا بود.
آن روزها یک دنیا فامیل داشتیم و حال در دهکده ام کسی مرا نمی شناسد!
کاش هرگز بزرگ نمی شدم یا دست‌کم آدمها بزرگ نمی شدند.
وقتی بچه بودم کسی به جهنم نمی رفت.
مادران همه ی آدمها را به بهشت راه می دادند.
آنوقتها با اینکه کوچک بودم در خیابان گم نمی شدم
اما حالا گاهی وقتها خودم را هم گم می کنم.
در زمانه ای که آتش را نماد کفر می دانند به پروانه شدن می اندیشم.
شاید پریدن دریچه ای باشد به لبخندی قدیمی.

"امین آزاد"

 

آخرین پرنده

آخرین پرنده

آخرین پرنده را هم رها کرده ام

اما هنوز غمگینم

چیزی

در این قفس خالی هست

که آزاد نمی شود

"گروس عبدالملکیان"

رستوران نمک در شیراز

طراحی پروژه با تحقیقاتی بر روی نوع مناسب نمک های محلی و ترکیبات ان با صمغ های طبیعی شروع شد و در ادامه طراحی دیواره ها و سقف و پلکان جهت ایجاد نگاهی مدرن به غارهای نمکی انجام شد .

Namak restorunt (5)

5 بازی محلی ایرانی که به فراموشی سپرده شده

5 بازی محلی ایرانی که به فراموشی سپرده شده

بازی محلی استخوان مهتاب

بازی های محلی ایران

 

 در این بازی دو گروه 5 نفره هستند . گروه اول استخوانی را پرتاب میکند و گروه دوم باید آن را پیدا کند .

اگر گروه دوم پیدا نکردند باید گروه اول را به پشت سوار کنند و در کوچه های روستا به همین حالت حرکت کنند تا به درب خانها رفته و در زده واز صاحب خانه بپرسند ....

 

ادامه مطلب

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد