یکشنبه 30 اردیبهشت 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما
فصل دوم برنامه محفل ماه مبارک رمضان 1403
« تمام کلیپ برنامه محفل 1403

چشمهای تو را می شناسم

چشمهای تو را می شناسم

چشمهای تو را می شناسم ....

نه از نزدیک ...

بلکه از ارتفاعی که همیشه تو در راه کفش هایم سبز می کرد ...

ارتفاعی به اندازه سقوط یک اسکناس


به خیرگی تو در زل زدنم میان نداشتنهایت ...

به تو که کوتاه قد ترین قلمداد می شوی

از بس که همه را از پایین نگاه می کنی ...

به کیف مدرسه ام ...

که کیفش را تلو تلو می خوری ... مدرسه اش را که هیچ

به تو که در اوج کودکی

کارتن ها را ندیده می خوابی ...در وسط خیابان ها

و آدم به آدم زمزمه می کنی ...

هی لعنتی ؟

فقر مرا وزن میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


"هومن شریفی"

ﮔﺎﻫﯽ ﺧﯿﺎﻟﺖ ...

ﮔﺎﻫﯽ ﺧﯿﺎﻟﺖ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ...
ﺩﺍﻍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺍﻡ !!!
ﺍﺯ ﺩﺍﻏـﯽ ﻟـﺒـﺎﻧـﺖ ....

آخرش روزی قلب‌ات ...

48490c2d67a5403ad85f2d58772e05cd-425

هر چقدر بگوییم
مردها فلان
زن ها فلان
یا تنهایی خوب است
و دنیا زشت است
آخرش روزی قلب‌ات
برای کسی تندتر می‌زند.

درگذشت شاعر بزرگ - استاد مشفق کاشانی

استاد مشفق ، به اذعان و شهادت بزرگان ادب امروز ، یکی از وارثان امین و بلامنازع گنجینه هزار ساله شعر فاخر و نادر پارسی است . گنجینه ای که با خون دل ها و رنج ها و ریاضت های استخوانسوز شاعران عاشق و بلند آوازه ای چون فردوسی ، مولانا ، سعدی ، حافظ ، خیام و … از گزند آفات روزگار در امان مانده و به دست ما رسید.

درگذشت استاد مشفق فراهانی را به خانواده محترم شان و جامعه هنری کشور تسلیت عرض می کنیم.

روحش در برابر مهربان خداوند بزرگ شاد باشد

سردبیر و گروه اینترنتی جادوی کلمات

خدایا دلم پرواز میخواهد ...!!!

*مرجان سرخ*

ازدواج هایِ دیروز " دیگر خواهی " بود،

ازدواج هایِ امروز " خودخواهی " ...

دیروز میخواستیم کسی را خوشبخت کنیم

امروز فقط میخواهیم خوشبختمان کنند ... 

...........

خدایا ؛ من ... دلم دیروز می خواهد ؛

صمیمیت , فداکاری,  فضای انس می خواهد

اگرمقدور اینها نیست در اینجا

کمی بی پرده میگویم ؛ دلم پرواز میخواهد ...

 

فصل زندگی ....!!

فصل زندگی ....!!

matalebeziba.ir

در كتاب چار فصل زندگی

صفحه ها پشت سرِ هم می روند

هر یک از این صفحه ها، یک لحظه اند

لحظه ها با شادی و غم می روند...

گریه، دل را آبیاری می كند

خنده، یعنی این كه دل ها زنده است...

زندگی، تركیب شادی با غم است

دوست می دارم من این پیوند را

گر چه می گویند: شادی بهتر است

دوست دارم گریه با لبخند را

(قیصر امین پور)

شعر مصراع ناگهان

مصراع ناگهان
ناگهان آیینه حیران شد ؛ گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد ؛ گمان کردم تویی
فاضل نظری
□□□
 
مصرعی ناگه نمایان شد ؛ گمان کردم تویی
برکه از ماهی فراوان شد ؛ گمان کردم تویی
رعد از اعماق جان بانگی چنین مستانه زد
آسمان را نور مهمان شد ؛ گمان کردم تویی
رهگذاری تازه از این جاده ی خاکی گذشت
راهی شهر خراسان شد ؛  گمان کردم تویی
صبح جمعه ، پای منبر ، نوحه خوان از آه تو
دفترش آیینه باران شد ؛ گمان کردم تویی
فالی از حافظ گرفتم ؛ یوسف آمد از سفر
کلبه احزان گلستان شد ؛ گمان کردم تویی
نیمه های شب من و سجاده و شعری دگر
حاصلش دیدار خوبان شد ؛ گمان کردم تویی
ماه من از بس که پشت ابر غیبت مانده ای
آسمان وقتی درخشان شد ؛ گمان کردم تویی
اثر حمیدرضا فاضلی
منبع:http://eradat.ir/showtext.aspx?id=418
 

هر روز یک‌جور دوستت دارم...

هر روز یک‌جور دوستت دارم...

هر روز یک‌جور دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ اولین روزی که برف می‌آید دوستت دارم.

یک روز مثل ِ پیدا کردن پول توی جیب لباس کهنه دوستت دارم.

یک روز مثل پاستیل خرسی دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ لحظه‌ی اجازه‌ی برف بازی دادنِ پدر و مادر دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ دراز کشیدن زیرِ کولر آبی - هندوانه بدست - آن هم در بعد از ظهرِ تعطیل ِ تابستان دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ زیرِ کرسی نشستن دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ کوچه‌‌های تهران پس از سال تحویل دوستت دارم.

یک روز مثل خوردن بستنی زیر باران دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ قطاری کنار هم دراز کشیدنِ دوستان در سفر دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ قدم زدن در حیاطِ خیسِ بهاریِ باغی در شمال - همراه با عطرِ بهار نارنج دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ عیدیِ نویِ عمو ‌بزرگه دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ روزی که مشق نداشتیم دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ لحظه‌ی خانه آمدنِ پدر از سرِ کار در روزهای کودکی دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ داخل ِ زنبیل ِ مادربزرگ دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ باران‌های تن خیس نکن ِ ماشین کثیف کن دوستت دارم.

یک‌ روز مثل ِ مِهِ جاده چالوس دوستت دارم.

یک روز مثل اولین نوشته من به تو دوستت دارم.

یک‌ روز هم مثل ِ خودت دوستت دارم.

منبع:http://eshgh20.rozblog.com بازنشر : http://jadoykalamat.ir

زندگی آرام

زندگی آرام
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطاف پذير نيست.

با اين حال برای حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگری ‌يارای مقابله با آب را ندارد.

نرمی بر سختی غلبه می كند و لطافت بر خشونت.

همه اين را می دانند ولي كمتر كسی به آن عمل می كند.

انسان، نرم و لطيف زاده می شود و به هنگام مرگ خشك و سخت می شود.

گياهان هنگامی كه سر از خاك بيرون مي آورند نرم و انعطاف پذيرند

و به هنگام مرگ خشك و شكننده.

پس هر كه سخت و خشك است، مرگش نزديك شده

و هر كه نرم و انعطاف پذير، سرشار از زندگي است.

آرام زندگي كن!

هرگز با طبيعت‌ يا همجنسان خود ستيزه مكن و گزند را با مهربانی تلافي کن.


منبع:http://dastanekoutah.blogfa.com

زندگی...

زندگی...

زندگی پنجره ای باز به دنیای وجود...

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پُر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره با شوق سلامی بکنیم...

"سهراب سپهری"

کاشکی...

کاشکی

کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد

گل لبخند به مهمانی لب می بردیم،

بذر امید به دشت دل هم.

کسی از جنس محبت، غزلی را می خواند

و به یلدای زمستانی و تنهایی هم،

یک بغل عاطفه ی گرم به مهمانی دل می بردیم...

"کیوان شاهبداغی"

شعر طنز دربارۀ شب یلدا

یلدا

شب یلدا کـــه رفتم ســــوی خـانه              گرفتـــــــم پرتقـــــــــــــال و هندوانه

خیـــــار و سیب و شیرینی و آجیل              دوتـــــا جعبه انــــــــــــــار دانه دانه

گـــــــز و خربوزه و پشمک که دارم               ز هــــــــر یک خاطراتی جــــــاودانه

شب یلدا بــــــــوَد یا شـــــــام یغما              و یــــــــــــــا هنگــــــــام اجرای ترانه

به گوشم می رسد از دور و نزدیک             نوای دلکـــــــــش چنگ و چغــــــانه
 
پس از صرف طعام و چــــای و میوه             تقاضــــــــا کردم از عمّـــــــه سمانه

که از عهــــــد کهـــــــــن با ما بگوید            هم از رسم و رســــــــــوم آن زمانه

چه خوش میگفت و ما خوش میشنیدیم    پس از ایشان مرا گـــــــل کرد چانه

نمی دانم چـــــــرا یک دفعـــــه نامِ-            “جنیفر لوپز” آمــــــــــــــــد در میانه

عیالم گفت:خواهــــــــــان منی تو              و یا خواهــــــــان آن مست چمانه؟

به او با شور و شوق و خنده گفتم             عزیزم با اجــــــــازه، هــــــــــر دُوانه!!

نمی دانی چه بلوایی به پـــــا شد            از آن گفتــــــــــــــــار پاک و صادقانه

به خود گفتم که”بانی” این تو بودی           که دست همســـــــرت دادی بهانه

خلاصه آنچنــــــــــــــان آشوب گردید           کـــــــــه از ترسم برون رفتم ز خانه

ز پشت در زدم فریـــــــــــاد و گفتم:            “مدونا” هم کنارش، هر سه وانه!!

و آن شب در به روی مــن نشد باز             شدم چـــــــــون مرغ دور از آشیانه

شب جمعــــــــــــه برای او نوشتم              ندامت نامـــــــــــــه، امّـــا محرمانه

نمی دانم پس از آن نامــــــه دیگر              عیالم کینه بــــــــــــا من داره یا نِه

ولی بگذار- بــــــــــــــا صد بار تکرار-            بگویم آخرین حرفــــــــــــــم همانه!!

"حسن شعبانی"

♥یلداتون مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♥

نگاه عاشقانه

آخر مرا کشت این نگاه عاشقانه
شد بر فنا این دل زآه عاشقانه
با درد و غم با ناله ها شد دل هماوا
تا پا نهادم من براه عاشقانه
ای بیخبر از سوز و آه من کجایی
کن جلوه برمن در پگاه عاشقانه
رسوا شدم تا بر تو افکندم نگاهی
باشد مرا بس این گناه عاشقانه
دیگر بتنگ آمد دلم از این جدایی
زین روزها و سال و ماه عاشقانه

آسمان وقتی درخشان شد ؛ گمان کردم تویی

ناگهان آیینه حیران شد ؛ گمان کردم تویی
 
ماه پشت ابر پنهان شد ؛ گمان کردم تویی
□□□
مصرعی ناگه نمایان شد ؛ گمان کردم تویی
 
برکه از ماهی فراوان شد ؛ گمان کردم تویی
 
رعد از اعماق جان بانگی چنین مستانه زد
 
آسمان را نور مهمان شد ؛ گمان کردم تویی
 
رهگذاری تازه از این جاده ی خاکی گذشت
 
راهی شهر خراسان شد ؛  گمان کردم تویی
 
صبح جمعه ، پای منبر ، نوحه خوان از آه تو
 
دفترش آیینه باران شد ؛ گمان کردم تویی
 
فالی از حافظ گرفتم ؛ یوسف آمد از سفر
 
کلبه احزان گلستان شد ؛ گمان کردم تویی
 
نیمه های شب من و سجاده و شعری دگر
 
حاصلش دیدار خوبان شد ؛ گمان کردم تویی
 
ماه من از بس که پشت ابر غیبت مانده ای
 
آسمان وقتی درخشان شد ؛ گمان کردم تویی

(( تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج)صلوات ))

 · 

ابیاتی از شیون فومنی

اَچه مَچی خواب


گیلکی

رو به طیران کی خوسم گیلانِ خواباَ دینمه
فوچینم می چوما او کوگا عذاباَ دینمه
می زنای بخواب اَیه مراگه اَ غریبه جا
کله پیش آخرئی روز تی مرگه خواباَ دینمه
اَمی همساده چاکود عمارتِ سه مرتبه
مردمِ خانه ولی من تی قوراباَ دینمه
تی کولا پَشم ناره خنده دآره تی مشتگی
کرتاکرت هچین تی او کفشِ بخواباَ دینمه

+ در ادامه با ما باشید »»»

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد