دوشنبه 31 اردیبهشت 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما

خوش آمدید

به جادوی کلمات ؛ سایت سرگرمی تفریحی خوش آمدید

از خانه بذر | بانک بذرهای کمیاب دیدن فرمائید

(کل 2 توسط 0 نفر)

 

 

نام رمان :رمان جانان عشق

به قلم :فرنوش صداقت

حجم رمان : ۵.۲۵ مگابایت پی دی اف , ۱.۶۶ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۱۹ مگابایت نسخه ی جاوا , ۲۱۸ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه ی از داستان رمان:.

سخت است دلم پیش تو باشد
تو نباشی….

احساس غزل خوان تو باشد
تو نباشی….

سخت است که محدوده ی ممنوع خیالم….جولانگه افکار تو باشد
تو نباشی …

داستان درباره ی دختری به اسم جانان هستش که طی یه اتفاقاتی باردار میشه و قصد داره بچه شو از بین ببره که…

 

 

 

صفحه ی اول رمان:

نگامو به سنگ قبرش دوختم…چشمام بی روح بی روح بود.سنگ بودم…

اسمی که تو ذهنم تکرار میشد و زمزمه کردم.دوباره نگامو به نوشته روی سنگ قبر دوختم….
وجودم بیش از همیشه میسوخت…درونم انگار اتیش برپابود….

فارغ از اتش درونم و لبایی که از حرص زیر دندونام فشار میدادم….
با حرص و عذابی که تو وجودم بود گفتم: مامانم…قول میدم.قول میدم بلایی که سرتو و زندگیت آوردن ؛من سرشون بیارم.به خاک سیاه میشونمشون.کاری کنم اونقد بدبخت بشه که به دست و پام بیفته ببخشمش….
مامان! قسم میخورم.هنوز حرفات و گریه هات تو گوشمه…مامان سویلم…هر سه شون تاوان میدن..نمیتونن راحت زندگی کنن…نمیزارم یه آب خوش از گلوشون پایین بره….

دست روی سنگ قبر کشیدم و در حالی که اشک میریختم گفتم:یادته مامانی؟

اشکامو لجوجانه پس زدم و با کینه ادامه دادم: قسم میخورم مامان…به اون خدایی که میپرستمش و تو این همه سال تنهامون نذاشت قسم میخورم تقاص کارایی که باهات کردنو پس میدن….قسم میخورم…..

اروم سرمو تکون دادم و گفتم:منتظرم باش جهان پناهی..

 

 

لینک های دانلود

 

 

 

مطالب مرتبط

نظرات ارسال شده

کد امنیتی رفرش

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد