پنجشنبه 27 اردیبهشت 1403

عضویت ورود تالار آرشیو نقشه سایت خانه بذر تبلیغات آگهی تماس با ما

خوش آمدید

به جادوی کلمات ؛ سایت سرگرمی تفریحی خوش آمدید

از خانه بذر | بانک بذرهای کمیاب دیدن فرمائید

(کل 2 توسط 0 نفر)

دانلود رمان ویلان

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : دختر خورشید sun daughter

تعداد صفحات : 1301

ژانر : عاشقانه , اجتماعی

 

هرگونه تشابه اسمی ، زمانی و مکانی بر حسب اتفاق و تصادفی است و نویسنده ی این داستان با هیچ شخص حقیقی و حقوقی آشناییت ندارد !
لذا اتفاقات رخ داده برای قهرمانان داستان صرفا تراوشات ذهن نویسنده است و جهت واقعی جلوه دادن برخی وقایع
بعضی از سوژه ها دستمایه ی تغییر شده اند !

دستش را خوب چفت دسته ی چرمی کیف مشکی بی رنگ ورویش کرد .
به یقه ی کج بارانی اش اهمیتی نداد . بالاخره جرات کرد جلوبرود . مقابل ریل چرخان چمدان ها ایستاد .
بی اراده اخم کرده بود.
شاید برای تمرکز بیشتر، شاید هم از اضطراب …
نگاهی به چمدان هایی که از جلوی چشمش می گذشتند انداخت .
انگار چیزی مانع میشد تا رنگ چمدانش را به یاد بیاورد چندان عجیب هم نبود. ریل می چرخید. رنگ به رنگ ساک و بسته

های مختلف از جلوی چشمش رد میشد ولی هیچ کدام به نظرش آشنا نبود .
بی تفاوت فقط نگاه می کرد .نمیدانست باید از کجا شروع کند ، از کدام خیابان یا از کدام کوچه و گذر !
ریل می چرخید . شاید بارها چمدانش از جلوی چشمش رد شد و او هر بار غریبه نگاهش میکرد ، هر بار فکرش می رفت

به ناکجا و برمیگشت !
با صدای تلفن همراهش ، به خودش امد .
به سختی انگشتش را روی صفحه کشید. با لحنی زوری که وانمود کند هنوز نرسیده خودش را نباخته جواب داد :
-سلام.
-سلام . خوبی ؟ رسیدی ؟
لب تر کرد و دوباره چشم چرخاند به ریل چرخان وگفت : آره . نیم ساعتی هست . دارم چمدون هامو تحویل میگیرم.
.......................................

 


لینک های دانلود

مطالب مرتبط

نظرات ارسال شده

کد امنیتی رفرش

چطوری جون دل :)

هر موضوعی که میخواهید رو در این قسمت بنویس مانند : پروفایل , آشپزی و...

تمام حقوق مطالب سایت برای مجله جادوی کلمات محفوظ میباشد